تهمت ابرو
نوشته شده توسط : شیرین

گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری کو دل پر طاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی

تا نسیم از شرح عشقم با خبر شد مست شد

غنچه ای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟

گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره ماند

دور باد از خرمن ایمان عاشق افتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی

بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی

من کجا و جرات بوسیدن لب های تو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی.

"فاضل نظری"





:: بازدید از این مطلب : 787
|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 14 / 7 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: